رییس انستیتو تحقیقات تغذیهای و صنایع غذایی کشور:
الگوها و سرمشقهای انسانی در دانشگاه سرلوحه انسانیت قرار گیرد
الگوها و سرمشقهای انسانی باید در دانشگاه سرلوحه انسانیت قرار گیرند و استاد و شاگرد دارای شهامت بسیار باشند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی بنیاد نخبگان استان البرز و به نقل از خبرگزاری مهر در استان البرز، سید امیر محمد مرتضویان ظهر شنبه در آئین تکریم و تجلیل از سرآمد علمی استان البرز که در سالن اجتماعات امام خمینی (ره) دانشکدگان کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران برگزار شد، با اشاره به اینکه شاید عنوان سرآمد علمی برای برخی از بزرگان ما کم باشد، گفت: فردی که به عنوان استاد در دانشگاه حضور مییابد مفهوم بسیار بزرگ و جنبههایی دارد و فقط محدود به جنبه علمی نیست.
وی عنوان کرد: بی شک استاد کسی است که مرشدیت به وجود میآورد اما اکنون این مفاهیم تقریباً غریبه و دانشگاهها بیشتر به محلی برای داد و ستد مدرک تبدیل شدهاند در حالی که نباید اینگونه باشد. الگوها و سرمشقهای انسانی باید در دانشگاه سرلوحه انسانیت قرار گیرند و استاد و شاگرد دارای شهامت بسیار باشند زیرا هم مرشدیت و تربیت شاگرد امری دشوار است و هم شاگردی کردن به صورت صحیح.
رئیس انستیتو تحقیقات تغذیهای و صنایع غذایی کشور با اشاره به اینکه امروز این مصلحان، مرشدان، الگوها و سرمشقها کمرنگ شدهاند، مطرح کرد: به منظور شکل گیری یک استاد به معنای واقعی فرد باید دارای هوش متوازن باشد که این هوش چهار جهت اصلی دارد؛ در شمال، هوش معنوی (SQ) قرار دارد که مهمترین هوش یک استاد است. یونیورسیتی نامی پرمسما بوده و به معنای جایی است که سنتهای الهی در آن شناخته میشوند.
مرتضویان افزود: اما اکنون در هسته گزینش و جذب، هر کسی که مدرک دکترا اخذ میکند، استاد و با طی مدارج مربوطه استاد تمام میشود. در قسمت شرق، هوش شناختی (IQ) وجود دارد که یکی از اجزا و عناصر مهم است. در جنوب نیز هوش جسمی (PQ) وجود دارد. در برخی مواقع استاد دانشگاه نابغه اما بدن او ضعیف است، در صورتی که یک استاد دانشگاه باید محکم بوده و بدنی قوی داشته باشد.
وی با اشاره به اینکه هوش جسمی در دانشگاهها در حال ضعیف شدن است، مطرح کرد: در قسمت غرب هوش احساسی و عاطفی (EQ) وجود دارد که در افراد نابغه ضعیف است. EQ عبارت است از: شناخت، کنترل و استفاده به جا از احساس و گذر از احساس انباشت شده نامطلوب. در مجموع عنوان استاد به کسی گفته میشود که این چهار هوش در سلوک، سکنات و ویژگیهای وی متوازن باشد. ممکن است از این چهار هوش اصلی ۳۰ هوش فرعی جدا شود.